بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

حوالی ۱ آذر بود که بعد دو هفته خونه موندن داشتم برمیگشتم بندر ؛ با توجه به این که دو هفته بعدش میخورد به تعطیلات چهل و هشتم و شهادت امام رضا و این قضایا که تقریبا کل هفته ی درسیش واسم تعطیل بود و خونواده اصرار زیاد داشتن که نرو ؛ تو که دو هفته غیبت کردی حالا بشه ۳ هفته چی میشه ؟ ته دل خودم هم موندن بود اما از اون جایی که میان ترم دکتر محبی صاف افتاده بود تو همین هفته قبل تعطیلات مجبور بودم برگردم .

خلاصه این که اومدم بندر ، صبح دوشنبه که رسیدم بندر شده بود میدون جنگ ، گرد و خاک در حدی که فاصله ۱۰ متری رو نمیشد دید و وضعیت دانشگاه که وسط بیابون هست به مراتب بدتر هم بود ، ۲ ساعت از رسیدنم به دانشگاه نمیگذشت که روابط عمومی دانشگاه کلیه کلاس های دوشنبه رو تعطیل اعلام کرد و با توجه به پیش بینی های هواشناسی احتمال تعطیلی دانشگاه در روزهای بعد هم میرفت ، امتحان میان ترم عملا پریده بود و من این همه راه رو بیخود و بی جهت اومده بودم و هر چند همون روز ظهر قصد داشتم برگردم اما واقعیتش این بود که نه راه پس داشتم و نه راه پیش . همون طور که پیش بینی شده بود تمام کلاس های اون هفته تعطیل شد و برای فرار از اون جهنمی که تو دانشگاه درست شده بود رفتیم خونه پوریا داخل شهر چون وضعیت داخل شهر به مراتب بهتر از دانشگاه بود . حالا بماند که چقدر نق شنیدم از مامان و زهرا که گفتیم بهت نرو و رفتی . دو هفته ی تمام بیکار نشسته بودیم .

با خودم میگفتم حالا دیگه اتفاقی هست که افتاده و میشینم درس میخونم و واسه امتحانات آماده میشم و امتحانات هم نهایتا ۲۵م تموم میشه و میرم خونه یه ۱۰ روزی میمونم خونه و برمیگردم اینجا میرم سر کار (حالا داستانی داره سر کار رفتن که اونم در فرصت مناسب میگم براتون) ، از اون جایی که در مورد برگشتنم از همون روز اول رویکردم امید به زود اومدن بود دیگه گویا باید هر روز یه اتفاقی بیفته که این برگشت به تاخیر بیفته و من شرمنده تر . امتحان سه شنبه که به خاطر فوت آیت الله هاشمی افتاد یکشنبه آینده و ارایه درس پژوهش هم پنجم بهمن ، دیگه کلافه شدم و نمیدونم چه خاکی به سر بریزم ، اگه تاریخ ارایه می اومد جلوتر و مثلا ۲۷م یا ۲۸م برگزار میشد با خیال راحت بعدش میرفتم خونه یا هم مثلا یه هفته عقب می افتاد و ۱۲م برگزار میشد میرفتم خونه و واسه ارایه برمیگشتم ولی هیچکدوم از اینا موافقین لازم رو نداره .

حالا من موندم و ارایه ای که پنجم بهمن هست و یه هفته فاصله بین آخرین امتحان تا تاریخ ارایه ارزش رفتن و برگشتن نداره و از طرفی حرف پوریا که گفته حواست باشه هر وقت خواستی برو خونه ولی هر روزی که اوکی شد زنگ میزنم بیای سر کار . دیگه از روی همسر جان خجالت میکشم بعد دو ماه و اندی برم خونه و کمتر از ۱۰ روز بمونم . تا آخرش چی بشه …

Visits: 452

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جملات خواندنی
جورج اورول / ۱۹۸۴: در اقلیت بودن، حتی اگر یک نفر باشی، موجب نمی‌شود خود را دیوانه بپنداری. اگر بین حقیقت و دروغ قرار گرفتی و حتی در مقابل تمام جهان ایستادی و حق را زیر پا نگذاشتی، دیوانه نیستی.

حال و هوای این روزهای من

معمولا وقتی آهنگ خوش ریتم و گوش نوازی میشنوم چند روزی درگیرش می مونم ، گاه گداری (اگه هواس پرتی مانع نشه) بعضی هاش رو میذارم اینجا شما هم گوش بدید .

(مادامی که روی دکمه پخش کلیک نکنید موسیقی بارگذاری نخواهد شد)

«آرشیو آهنگ هایی که تا امروز در این قسمت قرار گرفته»