بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

داستان از اون جایی شروع شد که یه روز از شماره ی ناشناسی تماس داشتم و از اون جایی که آقای عزیز اونور خط به معرفی دوستی دیگه تماس گرفته بود نمیشه گفت ایشون ناشناس بود یا قصد و غرضی داشت ، چند سوال درسی بود و پاره ای احوال پرسی که قاعدتا باید همونجا تموم میشد . مدتی بعد این دوستمون مجدد تماس گرفت و خواست شماره یه بنگاه املاک در بندرعباس رو براش بفرستم و خب من هم فرستادم . تا اینجای قضیه هم مشکل خاصی نبود . شماره رو این طور که ایشون ادعا می کرد واسه شرکتی که توش کار می کرد می خواست و از قرار معلوم شرکت ایشون در صدد بود در بندرعباس شعبه ای تاسیس کنند و تا اینجای کار هم مشکلی وجود نداشت .

مشکل از اون جایی آغاز شد که ایشون پرسید شما مشغول به کار هستی یا بیکار که البته گفتم بیکارم در حال حاضر به خاطر مشغله های درس و از یکی دو ماه آینده قراره در شرکتی مشغول کار بشم و ایشون هم گفت شرکت ما میخواد نیرو بگیره و تمایل داری اسمت رو بدم واسه گزینش؟ خب طبعا سوالی که هر کسی در این موقعیت میپرسه اینه که شرکت شما زمینه فعالیتش چی هست و ایشون هم گفت یه شرکت نیمه دولتی هستیم با فعالیت های عمرانی و اقتصادی و خب من هم پرسیدم دو نکته وجود داره ، اول این که من تحصیلات مهندسی ندارم که تو شرکت عمرانی بتونم کار کنم و درثانی من هنوز خدمت نرفتم . این دوست بزرگوار هم فرمودند که اتفاقا نیروی مدیریتی لازم داره شرکتمون و از طرفی بحث سربازی هم واسه مشاغل عملیاتیمون مطرح نیست !

خلاصه قرار شد با مسئول گزینش صحبت کنه در این مورد و داستان جالبتر شد وقتی فرداش تماس گرفت و گفت اطلاعاتت رو بده برات فرم استخدام رو پر کنم و باید قبول کنم که درصدی از بلاهت و حماقت در من باعث شد اطلاعاتی که البته مصرفی برای کسی نداره ولی به هر حال اطلاعات شناسایی من محسوب میشه رو در اختیار ایشون قرار بدم . وقتی هم که به ایشون گفتم من در نهایت باید شرایط کاری شرکت شما رو با شرایط کاری که طبعا باید دو ماه دیگه مشغول بشم رو مقایسه کنم و هر کدوم بهتر باشه رو انتخاب خواهم کرد و ایشون از مزایای شرکتش می گفت و … . خلاصه ایشون گفت یه تیری در تاریکی هست و امیدواره که من شانس بیارم و انتخاب بشم واسه فعالیت . خنده دار اینه که فرداش دوباره تماس گرفت و شماره مدیر کارگزینی شرکتشون رو که فردی به نام رسولی بود رو داد تا تماس بگیرم و صحبت کنم .

واقعا دیگه همه چی مسخره شده بود و وقتی تماس گرفتم با سوالات عجیب و غریبی مواجه شدم .

  • شغل پدرتون چی هست؟
  • آیا خانواده می تونند تا حدود یک سال الی یک سال و نیم به لحاظ مالی شما رو ساپورت کنند چون شرکت ما سال اول حقوق پایینی میتونه پرداخت کنه اما بعد از یک سال حقوق عالی میده .
  • در چه حدی به خانواده وابسته هستید و آیا میتونید محل کارتون رو خودتون انتخاب کنید و دور از خانواده باشید ؟
  • می تونید موقتا درستون رو بگذارید کنار و مشغول به کار بشید و حدودا دو ترم مرخصی بگیرید؟

در حین این سوالات یکی دو دفعه پرسیدم که من هنوز ماهیت کار شرکت شما رو متوجه نشدم و ایشون از جواب دادن طفره میرفت که حالا در ادامه آشنا میشید و اول باید ببینیم شما مناسب هستید یا نه و در حالی که ابتدای سوالات داشتم به جناب رسولی توضیح میدادم که من موقعیت شغلی دیگه ای هم دارم که در نهایت بین این دو انتخاب خواهم کرد اما از یه جایی به بعد دیگه متوجه شدم جریان از چه قراره و گفتم میتونم یه سوال بپرسم؟ و پرسیدم که حیطه فعالیت شرکت شما بازاریابی شبکه ای هست ؟ و بعد از این بود که ایشون به تته پته افتاد و ادامه داد : بله چطور مگه ؟ و وقتی گفتم علاقه ای به فعالیت در این زمینه ندارم گفت ببینید شرکت ما یه شرکت جهانی هست که …

دیگه فکر کنم بتونید حدس بزنید ادامه حرفاش رو .

این قضیه واقعا موضوع مهمی نبود که من وقت بذارم و در موردش بنویسم اما دو دلیل باعث شد که این کار رو انجام بدم :
اول این که سعی کنید هیچ فرم استخدامی رو از راه دور و توسط شخص ثالث و بدون اطلاع از ماهیت شغل پر نکنید .
و دوم هم این که من با نفس بازاریابی شبکه ای به عنوان یه نوع بازاریابی که در سطح دنیا هم پذیرفته شده هست مشکلی ندارم فقط شغل بازاریابی (حالا به هر شکلی) با روحیات من متناسب نیست و به همین دلیل هم نمیتونم سمت این کار برم .

اتفاقی که در سطح ایران داره میفته اینه که عده ای با معرفی بازاریابی شبکه ای به عنوان راهی برای سریع پولدار شدن بخشی از مردم رو وارد این مسیر کردن و از اون جایی که یک شبه پولدار شدن مال تو فیلماست ، بی اعتمادی عمیقی نسبت به این حوزه ایجاد شده و حالا گویا تشخیص دادند که با پنهان کاری میشه افتضاح بی اعتمادی رو جبران کرد غافل از این که فقط دارن این حیطه رو روز به روز مفتضح تر میکنن .

Visits: 166

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جملات خواندنی
فرانتس کافکا / از نوشتن: کسی که قابلیت دیدن زیبایی را حفظ کند ، پیر نمی شود .

حال و هوای این روزهای من

معمولا وقتی آهنگ خوش ریتم و گوش نوازی میشنوم چند روزی درگیرش می مونم ، گاه گداری (اگه هواس پرتی مانع نشه) بعضی هاش رو میذارم اینجا شما هم گوش بدید .

(مادامی که روی دکمه پخش کلیک نکنید موسیقی بارگذاری نخواهد شد)

«آرشیو آهنگ هایی که تا امروز در این قسمت قرار گرفته»